وقتی با تدبیر و تدبر! هفتاد میلیون رو به گاف الف میدن...

پسر بچه ی 4,5 ساله ای که دست پدرش رو گرفته و در حال رد شدن ار کنار پایگاه جشن تولد ِ حضرت که دارن شربت پخش می کنن و صدای جشنشون کل محل رو گرفته هست, دستش رو بالا میاره و آروم آروم سینه میزنه.

نظرات 12 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ب.ظ

پسره سینه میزده؟؟!! خوب حق داشته دیگه؛ اینا اسلا معلوم نیست کدوم آهنگشون شاده کدوم غمگین...

دو تا چیز این جشن ها خیلی رو اعصاب میره.
یکی این که کلی پول خرج می کنن و هیچ کیفیتی هم ندارن.
دومی این که هم کلی ترافیک درست می کنن فرداشم آدم حالش بهم می خوره از زباله ها...

البته چیزای دیگه هم هست؛ولی جای گفتنش اینجا نیست...(من هنوز آرزو دارم کلی)

73

شما چرا اسمت رو ننوشتی!!
من خودم لو می دمت :)

بهروز(مخاطب خاموش) یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ب.ظ

درد بزرگیه...انقد بزرگ که بهتره به بقیه بدبختیامون فک کنیم.

اوهوم

بهروز(مخاطب خاموش) یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ب.ظ

دستت خوب شد؟

ممنون. بهتره

دنیا یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ب.ظ http://donyaaaaaaaaa.blogsky.com

خوب بچس شما ببخشیدش اومده دس بزنه سینه زده به دل نگیرید

اصن بحث این نیس. باید از یه زاویه دیگه بهش نگاه کنی.

نیم من دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ http://n-toranj.blogsky.com/

امروز که اومدم اینجا فهمیدم چقدر از اینجا خوشم میاد
دستت خوبه؟
در مورد این پست هم فقط اظهار تاسف برای تک تک لحظاتی که اینجا دارم حروم می کنم

اوه! چه خــــوب
من هم از همون لحظه که اون جا اومدم و به یاد دختر نارنج و ترنج افتادم خوشم اومد...بیشتر که خوندمت خوشایندم بود.
ممنون بهتره خیلی
منم وقتی دیدمش ناراحت شدم تاسف خوردم

میکروب دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:30 ب.ظ http://rasoulfrj58.blogfa.com/

اینا میخان ...
همه ی مردم...
ایران رو به زور ...
هم که شده...
ببرن بهشت...
اگه من نخوام برم...
بهشت باید به کدوم...
بی پدری بگم رفیق...
دمت گرم...

بهشت خوبه
رفتن بهش هم
اما نه بهشتی که اونا ساختن
چاکرم

راسکلنیکف سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:52 ب.ظ http://soir1991.blogsky.com

چه پارادوکس عجیبی... هم خنده داره هم گریه... بیچاره بچه...

هوووم
اسم سختی انتخاب کردی

حواترین چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:52 ق.ظ http://havatarin.blogsky.com

پسر هفت ساله من هم تازه یاد گرفته همیشه نباید با شنیدن این چیزها سینه زد ! گاهی ...فقط گاهی هم می توان کف زد !!!

نمی دونم چرا پسر هفت ساله ت رو دوست دارم :)
با هزار بار جواب پس دادن

کنت چمدان به دست پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ق.ظ http://jaedigar.blogfa.com

یه باری به یه واسطه ای داشتم مداحی و اینا می دیدم
جشن همین امام رضام بود فکر کنم... جونم برات بگه مداحه که فقط دو تا چشاش معلوم بود، شروع کرد بالا پایین پریدن و دست زدن و کف و سوت که آی ملت امام رضا به دنیا اومد...
گذشت یه خورده...
نمی دونم شاید باورت بشه، شایدم نه، ولی برگشت گفت حالا میخوام ببرمتون کربلا...حالا ملتو میگی تق تق می زدن تو کله شون و یکی جر میداد خودشو که آی ملت امام حسین شهید شده...
یکی نیس بگه آخه لامذهب، اگه دین نداری عقل داشته باش که خو...
ببین بچه هه چی قراره بکشه، اونم با اونهمه کنجکاوی ای که داره
چقد حرف زدم...!شرمنده

منم این جا بزرگ شدماااا حاجی :) این چیزا خوب باورم میشه....تناقض تناقض...تناقض.

دنیا پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ق.ظ http://donyaaaaaaaaa.blogsky.com

میدونی وقتی میدونم با هر جور نگاه کردن چیزی درست نمیشه چرا خودمو الکی اذیت کنم به خاطر همین گفتم بذار کوچولوی ما تا هنوز چیزی حالیش نیست خوش باشه

همین کوچولو ها هستن که باید خیلی چیزا "درست" حالیشون بشه.
نظرت کاملن محترمه. من اعتقاد دیگه ای دارم.

آلومینیم(al) پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 ب.ظ

اون اولیه من بودم دیگه؛نمی دونم اسمم چرا نبود

ولی خوب فقط من Best regards رو می نویسم 73 دیگه.مگه نه آره؟

73

می دونم تو بودی...آی پیت مشخصه.
اوهووم تو مشخصه های خاصی داری که ضایع ت می کنه

مرد بارانی جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:20 ب.ظ

عجب بجه ی باحالی !
چه ظلم یتوی حقش شده این دوران کودکی

یه نگاه به خودت بنداز..اصلن نمی خواد یه نگاه به دیگران بنداز...به ماهااا...تو حق مام ظلم شده...هنوزم میشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد