یه صدای پا میاد!

طرفای دیگه رو نمی دونم.اما تو منطقه ی ما شروع شده ریختن و گرفتن و بردن و احتمالن دادگاهی کردن و جریمه مالی! تقریبن نزدیک شدن به اینجا.

اینجا مثل خیلی از خونه ها, دریافت کننده و سینی-بشقاب جمع شده و این فقط به خاطر جلوگیری از بی آرویی-دادگاهی نشدن و پرونده بازی و این حرفا و نرفتن آبرو (با بی آبرویی فرق داره هااا!) هست و اصلن و ابدن به خاطر قسمت مالیش نیست.

بماند هم که باباهه یه کمی جلو پلیس هول میشه و خودشو لو میده و حتی گناه کار. بگذریم...


این روزا به شدت دوست دارم بیان و هیچ چیزی هم جمع نشده باشه و اصلن فقط خودم خونه باشم.بیان و ببرن. حتا منو هم ببرن.

اون واسه قبلنا بود که جلوشون هول میشدم از فحشاشون ناراحت و از aHرزe و ج... گفتناشون گریه م میگرفت.

حالا دوست دارم روی صندلی جلوی میز, بشینم و یه پامو رو اون یکی بندازم و فقط و فقط بهش لبخند بزنم. وقتی صداش بلند میشه و با تهمت زدنای همه جوره ش به من, خودشو تا مرز تقدس و پیامبری بالا میبره, با تمسخر قهقهه بزنم. داد زدنش هم لذت بخش باشه. بی اعتنایی خوردش میکنه. عصبیش میکنه.

بعضی وقتا حمله کردن باعث قویتر شدن هم میشه.