داخل ماشین نشسته م. کنار جاده پر از تابلو های رنگا رنگ هست.
چشمم به تابلوی بزرگِ سبز رنگی می خوره با پایه های زنگ زده.
رویش نوشته شده "..... 10 کیلومتر"
گونه های یخ زده م از بادِ کولر, گرم میشن.
این اولین باره که از سُر خوردن اشک هام به این آرامی لذت می برم.
تو این فکرم برای یک روز غیر آفتابی جایگزین مناسبی پیدا کنم. برای عینک دودی م.
Whisper: این جا پر از جاده های کثیف است.
چرا میخواهی پنهان کنی اشکهایت را؟
سلام...
پنهان نکنی باید به چندین نفر توضیح بدهی و بازخواست شوی.
گاهی پنهانی بودن بهتر است.
سلام
بهتره اعتراف کنم گنگ و مبهم برام باقی موند!
من هم چیز های گنگی به یادم می اومد و این شد.
همیشه نزدیکی...
هست ولی...
با دورترین احساس...
رفیق...
دمت گرم...
خیلی وقته کسی نگفته بود "دمت گرم" به من :-|
سلام .
همه جا پر از کثافت هست .
هر جا که انسان هست الودگی هست جاده چه قابل
هر جا آدم هست کثافت هم هست.
Hesseto khoob gofti...hesabii sardam shod!!! >>:D<<
ممنون جانم.
چشاش روشن...این موقع شب تو نتی!!! :دی
تابلوی سبز رو بکن ... یه ورود ممنوع قرمز بزار جاش !
بعدش باید یه عمر فراری باشم
گریستن خوب نیست
مگر بشود جوری گریست
که چشمها نفهمند . . .
زیبا احساستو بیان کردی
چشم ها نفهمند و آدم های هرزه گوی اطراف.