من و کسی که همراهش بودم روی مبل آرایشگاه منتظر نشسته بودیم تا نوبت مون برسه و در حال نگاه کردن به ردیف های پر حجم عکس های عروس و داماد روی میز بودیم -عکس هایی که هر دو با لبخند ها و ژست هاشون انگار زیباترین لحظه رو به تصویر کشیدن- برای چند دقیقه همراه با شخص کناریم به چند سال ِ گذشته سفر کردم و به وضوح لایه های رنگی که به ترتیب از صورتش می پریدن و درد و رنجی که هر لحظه بیشتر استواری اندامش رو به داخل مبل فرو می برد دیدم.
6,7 سال پیش بود. شاید هم 8 سال. همون هایی که بارها با هم یک مسیر مشخص ِ 20 دقیقه ای رو تاکسی نشستن و بارها دست تو دست هم خیابون ها و کوچه هارو قدم زدن و توی یه کافی شاپ دنج -همونی که دقیقن بعدش بستنی فروشی ها و پارک معروف شهر شروع میشه و حالا فقط خرابه ش باقی مونده- عکس انداختن.
یک سال پیش بود که گفت بین همه آدمایی که دور و برم بودن و فکر می کردم بعضی هارو دوست دارم, فقط همین بود که واقعن دوستش داشتم. حتی حالا با این که خیلی وقته اتفاقی ندیدمش باز هم دوستش دارم.
حالا کنارم نشسته بود و به عکس ازدواج کسی خیره شده بود که روزگاری واسه هم لیلی و مجنون بودن. انصافن عکاس بوسه های قشنگی رو ازشون انتخاب کرده بود.
بر خلاف خواسته م گفتم "خب که چی؟ از اولش هم معلوم بود."
پر از اشک نگام کرد. شالش رو برداشت و رفت.
اون لحظه زمان وایمیسته
انگار واقعن همین طوره...
حالا بیچاره چقد بدشانس بوده که عکس رو باید ببینه! ینی عکس باید به چش این بیاد
اتفاقی, خیلی چیزا به چشم میان
نگو که عکس عروسیه خودشم اونجا بود..!؟!!!
عکس خودش نه...عکس کسی که دوستش می داشت.
Kash soookoot mikardii dar barabare hameye jomlehash... Oon faghat niaz be goosh dasht, na shenidan...
فهمیدم اشتباه کردم
گاهی در موقعیت های خاص گند می زنم.
راستی mail ام بهت رسید؟
Hame hamintoriim... Faghat to az injoor eshtebahat nemikoni... :x
are aziiizam... Resiiid.. Khundamesh!! :D
خوب اون خانومه چرا با یه ژسر ارتباط برقرار کرده
در ضمن این ارتباط ها 99 درصد به فرجام نه میرسن اینا هم مثل خیلی یای دیگه........
تونستی 1 سری به وب ما بزنو نظری لطف کن